نگاشته ای از مفسر بزرگ قرآن در سالروز شهادت اسوۀ زنان عالم صدیقۀ کبری(س)
سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ
به گزارش خبرنگار اسراء نیوز؛ با فرارسیدن سال جدید و تقارن آن با ایام شهادت حضرت فاطمۀ زهرا(س)، لزوم بسط و گسترش آموزه های فاطمی ، می تواند در نوع خود منجر به تقویت آموز ه های معنوی در سطح جامعه گردد، لذا ضرورت این مسأله ما را بر آن داشت تا با انتشار دل نگاشتۀ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی که دغدغه ها ی دل و جان خود را در وصف شاخصه های حضرت فاطمۀ زهرا(س)به رشتۀ تحریر درآورد ، گامی در جهت شناخت هر چه بیشتر حضرت صدیقۀ کبری(س) برداریم، که تحقق این شناخت می تواند بهار فاطمی را با آموزه های فاطمی پیوند زند و به طور روز افزون جامعۀ اسلامی را به سوی سبک زندگی فاطمی رهنمون سازد.
1. با تحلیل کتاب و سنّت معصومین(علیهمالسلام) و ترسیم گوشهای از کمال وجودی این سیده زنان جهان ، میتوان به راز نامگذاری آن حضرت به «فاطمه» توجه نمود که حضرت امام باقر(علیهالسلام) فرمود: هنگام تولد آن بانوٍّ خداوند فرشتهای را با وحی سبب قرار داد که پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن حضرت را به نام «فاطمه» بنامد.
سپس فرمود: من تو را به علم، «فطم» نمودم و امام باقر(علیهالسلام) فرمود: سوگند به خدا! خداوند او را با علم، فطم نمود ؛ یعنی از هر جهل و غفلتی جدا نمود؛ چنانکه رضاع او نیز با علم و معرفت شروع شد. و السلام علیها یوم ولدت و یوم استشهدت و یوم تبعث حیاً؛ اللّهم اهل بیت الوحی کما نحب فاجعلنا کما یحبون!
وقتی سخن از موجودی است که زهره سماء و زهرای زمین است ، وجودی که عرش و فرش، فرش هستی اوست و چهره ای که ثمره نتیجه هستی است ، قلم سرافکنده و از ناوک او عرق خجلت بر صفحه کاغذ می نشیند و زبان، الکن و تنها شیون و ناله اَخرس را دارد.
2. بیاییم به مقدار توان، کوثر وجودش را در طرف هستی خود مالامال گردانیم؛ زهرایی که در سیر عشق به پروردگارش سبقت گرفته؛ بلکه الگوی همه عاشقان شده.
او که هیچ چیز جز ذکر محبوب و یاد معشوق نمی تواند وَقود عشقش و شعله حُبّش را سرد و خنک کند: «یا ربّ لیست من أحد غیرک تثلج بها صدری» ، او که شادی قلبش و سرور نفسش در شعاع فیض ربوبی است و «تسرّ بها نفسی» او که قرّه عینش و اشک شوقش در پرتو نگاه رحمانی است و «تقرّ بها عینی» و بالاخره، او که آرامش قلبش و آسایش جانش در توجه به اوست و «یطمئنّ بها قلبی» ، او زهراست.
3. اگر در صحنه سلامت نفس و صیانت روح او را بنگری، طائر طاهر وجودش سبکبال از هرچه بدی و پرتو آن از هرچه نیکی در آسمان پر ستاره فضیلت به پرواز درآمده و ندا در می دهد: «اللّهمّ انزع العجب و الریاءِ و الکبر و البغی و الحسد و الضعف و الشکّ و الوهن و الضرّ و الأسقام و الخذلان و المکر و الخدیعة و البلیة و الفساد من سمعی و بصری و جمیع جوارحی و خذ بناصیتی إلی ما تحبّ و ترضی» ، او از آفریدگارش مسئلت می کند تا همه ارجاس نفسانی و ارجاز جسمانی را از او دور دارد و زمام هستی و ناصیه وجودش را به سمتی بکشاند که رضای او در آن است.
«فإنّها تعدل عنّی حسناً وحسیناً».
4. او در مقام تعلیم و آموزش علوم الهی و حقایق دینی، هرگز خستگی به خود راه نمی داد؛ بلکه شوق پاداش تعلیم و صواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول می داشت که ضربات خستگی و لطمات رنج و ناراحتی، کمترین آسیبی به پیکره روح راسخ او وارد نمی ساخت: «فقالت: إکتریت أنا لکلّ مسألة بأکثر من ملء ما بین الثری إلی العرش لؤلؤاً فأحری أن لا یثقل علیّ».
5. وقتی او را در سیمای علی(علیهالسلام) می یافتی، بهترین مددکار و یار علی در مسیر طاعت الهی بود. از دیدگاه علی بهترین همسر کسی است که نه تنها اجازه ندهد که شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از میدان اطاعت الهی بگریزد و نه تنها مانع کمال و عبودیت در مسیر الهی شوهرش نگردد، بلکه او را در این مسیر سختْ یار و مساعد باشد. قال(علیهالسلام): «الزهراء نعم العون علی طاعة الله».
6. چون یکی از راههای شناخت امور، شناسایی معادل و همسان است، برای بازیافت حقیقت و دریافت نفاست زهرا، تابلوی رسا و آیة کبرای وجود امیرالمؤمنین بهترین راهنماست و لذا رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: اگر علی(علیهالسلام) نبود، زهراءٍّ کفو و همتایی نداشت: «لولا أنّ أمیرالمؤمنین تزوّجها لما کان لها کفواً علی وجه الأرض إلی یوم القیامة مِنْ آدم فَمِنْ دونه».
7. اگر او را در یکی از عالیترین چهره ها و برجسته ترین صورتهایش که همانا دفاع از حریم ولایت استْ بنگری، مشاهده می کنی دریای وجودش به جوش آمده و موج هستیاش به اوج رسیده، همه و همه را فدای راه علی و نثار مقام علی(علیهالسلام) می نماید و می گوید: یا علی! جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!: «قالت: روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» . او وقتی می بیند همسرش را با اکراه به مسجد می برند و به راحتی مقام خلافت را تعدّی می نمایند، فریاد بر می آورد: دست از پسر عمویم بردارید و در غیر این صورت با همه وجودم از خدا دادرسی می طلبم و بدون شک،
ناقه صالح از من در نزد پروردگار کریمتر نیست و بچه های من از بچه شتر کمتر نیستند: «خلّو عن ابن عمّی فوالذی بعث محمّداً بالحقّ! لئن لم تخلّوا عنه لأنشرن شعری و لأضعنّ قمیص رسول الله علی رأسی و لأصرخنّ إلی الله تبارک وتعالی فما ناقة صالح بأکرم علی الله منّی و لا الفصیل بأکرم علی الله من ولدی».
8. چهره زهرا که مظهر عطوفت رحمانی و رأفت یزدانی است، نسبت به شیعیان و پیروان ولایت که گرد عصیان و غبار طغیان بر سیمای جانشان نشسته است، همانند باران رحمتی شستوشوگر ذنوب و رافع کدور است. او همه انبیاء را مشفوع به بکاء طفلان نموده و به عنوان زمینه دریافت غفران، پروردگارش را بدانها سوگند می دهد: «إلهی وسیّدی! أسئلک بالذین اصْطفیتهم وببکاء ولدیَّ فی مفارقتی أن تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذرّیتی» ، و آنگاه که در صحرای محشر، عده ای زفیر آتش و نفیر نار را می شنوند و فریاد ﴿هل من مزید﴾ جهنّم نیز بلند است، اجنحه نجات و بال شفاعت از طرف حضرت
زهراءٍّ بر سر آنها گسترده می شود که: «إذا حشرت یوم القیامة أشفع عصاة النبی».
9. وقتی زهرا را در نقش پرهیز از دنیا و میل عقبا می نگری، شهد شیرین رضوان او را از مرداب عَفِن طغیان باز می دارد و هرگز رغبتی حتی در حد نظر به دنیا ندارد و گاه که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وارد منزل شد، فاطمه دستی بر آسیاب و دستی به آفتاب سیمای حسن داشت. وقتی او را به شوق آخرت دعوت و از میل به دنیا منع می نمود، او با تمام خرسندی حامد نعم و شاکر آلاء الهی بود: «یا بنتاه! تعجّلی مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة؛ فقالت: یا رسول الله! الحمد لله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه».
وقتی سلمان به لباس کهنه و مندرس زهرا نظر می کند و انگشت عجب بر دهان و دیدگان شگفتی باز می کند؛ حضرت به وی می فرماید: ما از نصیب مادی خود در این دنیا گذشتیم و به بهره عقبا می نگریم: «یا سلمان إنّ الله ذخر لنا الثیاب و الکراسی لیوم آخر».
گاه که یاد معاد با دشواری راه و تهیدستی جان به خاطرش می آمد، ابر اضطراب و غمام غصّه بر چهره اش می نشست و روزی که چشم رسول اکرم به این چهره نگران و روی اندوهگین افتاده، فلسفه آن را پرسید، حضرتش عرض کرد: یاد قیامت و عریان بودن مردم در پیشگاه ربوبی، اینگونه مرا پریشان نموده است: «یا أبة ذکرتُ المحشر و وقوف الناس عراة یوم القیامة».
گاه دیگری که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) او را اینچنین سرآسیمه و آشفته دید، فرمود: دخترم چگونه ای؟ او در جواب از شدّت خوف و زیادتی فاقه و طول اسف نسبت به معاد حکایت کرد: «والله! لقد اشتدّ حزنی و اشتدّت فاقتی و طال سقمی».
10. آنگاه که در مقام تربیت فرزند قرار می گیرد و می خواهد همانند باغبانی دلسوز، لاله های باغ هستی را آن سان بپروراند که شمیم عطر وجودشان جامعه بشری را در اوج عبودیت و نیز معیار عدالت را در میان اجتماع گسترده سازد، آنها را امر به اطاعت الهی و بندگی ربوبی نموده و توصیه می کند همانند پدرشان علی(علیهالسلام) بوده که تنها در مقابل پروردگاری که مبدأ قدرت و منشأ عزّت است، سر فرود آورده و هر قدرت غیر الهی را به هیچ انگاشته و با انسانهای کینه توز و دشمن، هرگز طرح دوستی و زمینه رفاقت در نیاندازد:
أشبه أباک یا حسن! واخْلع عن الحقّ الرسن ٭٭٭٭ و اعبد إله ذا منن و لا توال ذا الإحن
11. چهره تابناک زهرا در تحمّل مشکلات و پذیرش مصائب، به حدّی پرصلابت است که گویا کوه وجودش را با بنیانی سُربی پی ریزی نموده و هیچ مصیبتی نمی تواند آن را متزلزل و دگرگون سازد؛ بلکه هرچه این مصائب بر او ببارد، آن ممتحنه الهی شکوفاتر و درجات قرب الهی او افزونتر می گردد: «یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة».
اعتقاد به کوثر بودن زهراٍّ و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلکه امام مردان و زعیم قاطبه نیکان است.
و چون رضا و غضب دو وصف نیست، بلکه جامع همه اوصاف انسانی است، زیرا کار انسانی یا مورد رضای الهی است و یا جای غضب پروردگاری؛ و چون فاطمه مظهر رضای الهی و غضب ربوبی است، بنابر این تمام اوصاف انسانی با معیار رضا و غضب فاطمه بررسی می شود که اگر عملی از دیدگاه فاطمه، مظهر رحمانیت الهی، پسندیده و نیکو بود، خدا از عمل و صاحب آن راضی و اگر پذیرفته نبود، خداوند نیز از آن کار و صاحب آن غضبْ آلوده است.
از این جهت، او معیار صحت و قبولی و ارزش و بی اعتباری همه عقاید اعمال و کردار است و اگر در روایت آمده است که آنها در قیامت میزان اعمال هستند ، یعنی معیار بودن آنها در صحرای محشر ظاهر می شود؛ وگرنه آنها هم اکنون معیارند و رضای آنها ملاک حقّانیت و غضب آنها میزان بطلان است.
منبع :/www.esranews.org
*:مهدی نجفی
1. با تحلیل کتاب و سنّت معصومین(علیهمالسلام) و ترسیم گوشهای از کمال وجودی این سیده زنان جهان ، میتوان به راز نامگذاری آن حضرت به «فاطمه» توجه نمود که حضرت امام باقر(علیهالسلام) فرمود: هنگام تولد آن بانوٍّ خداوند فرشتهای را با وحی سبب قرار داد که پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن حضرت را به نام «فاطمه» بنامد.
سپس فرمود: من تو را به علم، «فطم» نمودم و امام باقر(علیهالسلام) فرمود: سوگند به خدا! خداوند او را با علم، فطم نمود ؛ یعنی از هر جهل و غفلتی جدا نمود؛ چنانکه رضاع او نیز با علم و معرفت شروع شد. و السلام علیها یوم ولدت و یوم استشهدت و یوم تبعث حیاً؛ اللّهم اهل بیت الوحی کما نحب فاجعلنا کما یحبون!
وقتی سخن از موجودی است که زهره سماء و زهرای زمین است ، وجودی که عرش و فرش، فرش هستی اوست و چهره ای که ثمره نتیجه هستی است ، قلم سرافکنده و از ناوک او عرق خجلت بر صفحه کاغذ می نشیند و زبان، الکن و تنها شیون و ناله اَخرس را دارد.
2. بیاییم به مقدار توان، کوثر وجودش را در طرف هستی خود مالامال گردانیم؛ زهرایی که در سیر عشق به پروردگارش سبقت گرفته؛ بلکه الگوی همه عاشقان شده.
او که هیچ چیز جز ذکر محبوب و یاد معشوق نمی تواند وَقود عشقش و شعله حُبّش را سرد و خنک کند: «یا ربّ لیست من أحد غیرک تثلج بها صدری» ، او که شادی قلبش و سرور نفسش در شعاع فیض ربوبی است و «تسرّ بها نفسی» او که قرّه عینش و اشک شوقش در پرتو نگاه رحمانی است و «تقرّ بها عینی» و بالاخره، او که آرامش قلبش و آسایش جانش در توجه به اوست و «یطمئنّ بها قلبی» ، او زهراست.
3. اگر در صحنه سلامت نفس و صیانت روح او را بنگری، طائر طاهر وجودش سبکبال از هرچه بدی و پرتو آن از هرچه نیکی در آسمان پر ستاره فضیلت به پرواز درآمده و ندا در می دهد: «اللّهمّ انزع العجب و الریاءِ و الکبر و البغی و الحسد و الضعف و الشکّ و الوهن و الضرّ و الأسقام و الخذلان و المکر و الخدیعة و البلیة و الفساد من سمعی و بصری و جمیع جوارحی و خذ بناصیتی إلی ما تحبّ و ترضی» ، او از آفریدگارش مسئلت می کند تا همه ارجاس نفسانی و ارجاز جسمانی را از او دور دارد و زمام هستی و ناصیه وجودش را به سمتی بکشاند که رضای او در آن است.
«فإنّها تعدل عنّی حسناً وحسیناً».
4. او در مقام تعلیم و آموزش علوم الهی و حقایق دینی، هرگز خستگی به خود راه نمی داد؛ بلکه شوق پاداش تعلیم و صواب آموزش آنچنان او را به خود مشغول می داشت که ضربات خستگی و لطمات رنج و ناراحتی، کمترین آسیبی به پیکره روح راسخ او وارد نمی ساخت: «فقالت: إکتریت أنا لکلّ مسألة بأکثر من ملء ما بین الثری إلی العرش لؤلؤاً فأحری أن لا یثقل علیّ».
5. وقتی او را در سیمای علی(علیهالسلام) می یافتی، بهترین مددکار و یار علی در مسیر طاعت الهی بود. از دیدگاه علی بهترین همسر کسی است که نه تنها اجازه ندهد که شوهر در جهت خلاف گام بردارد و از میدان اطاعت الهی بگریزد و نه تنها مانع کمال و عبودیت در مسیر الهی شوهرش نگردد، بلکه او را در این مسیر سختْ یار و مساعد باشد. قال(علیهالسلام): «الزهراء نعم العون علی طاعة الله».
6. چون یکی از راههای شناخت امور، شناسایی معادل و همسان است، برای بازیافت حقیقت و دریافت نفاست زهرا، تابلوی رسا و آیة کبرای وجود امیرالمؤمنین بهترین راهنماست و لذا رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: اگر علی(علیهالسلام) نبود، زهراءٍّ کفو و همتایی نداشت: «لولا أنّ أمیرالمؤمنین تزوّجها لما کان لها کفواً علی وجه الأرض إلی یوم القیامة مِنْ آدم فَمِنْ دونه».
7. اگر او را در یکی از عالیترین چهره ها و برجسته ترین صورتهایش که همانا دفاع از حریم ولایت استْ بنگری، مشاهده می کنی دریای وجودش به جوش آمده و موج هستیاش به اوج رسیده، همه و همه را فدای راه علی و نثار مقام علی(علیهالسلام) می نماید و می گوید: یا علی! جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!: «قالت: روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» . او وقتی می بیند همسرش را با اکراه به مسجد می برند و به راحتی مقام خلافت را تعدّی می نمایند، فریاد بر می آورد: دست از پسر عمویم بردارید و در غیر این صورت با همه وجودم از خدا دادرسی می طلبم و بدون شک،
ناقه صالح از من در نزد پروردگار کریمتر نیست و بچه های من از بچه شتر کمتر نیستند: «خلّو عن ابن عمّی فوالذی بعث محمّداً بالحقّ! لئن لم تخلّوا عنه لأنشرن شعری و لأضعنّ قمیص رسول الله علی رأسی و لأصرخنّ إلی الله تبارک وتعالی فما ناقة صالح بأکرم علی الله منّی و لا الفصیل بأکرم علی الله من ولدی».
8. چهره زهرا که مظهر عطوفت رحمانی و رأفت یزدانی است، نسبت به شیعیان و پیروان ولایت که گرد عصیان و غبار طغیان بر سیمای جانشان نشسته است، همانند باران رحمتی شستوشوگر ذنوب و رافع کدور است. او همه انبیاء را مشفوع به بکاء طفلان نموده و به عنوان زمینه دریافت غفران، پروردگارش را بدانها سوگند می دهد: «إلهی وسیّدی! أسئلک بالذین اصْطفیتهم وببکاء ولدیَّ فی مفارقتی أن تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذرّیتی» ، و آنگاه که در صحرای محشر، عده ای زفیر آتش و نفیر نار را می شنوند و فریاد ﴿هل من مزید﴾ جهنّم نیز بلند است، اجنحه نجات و بال شفاعت از طرف حضرت
زهراءٍّ بر سر آنها گسترده می شود که: «إذا حشرت یوم القیامة أشفع عصاة النبی».
9. وقتی زهرا را در نقش پرهیز از دنیا و میل عقبا می نگری، شهد شیرین رضوان او را از مرداب عَفِن طغیان باز می دارد و هرگز رغبتی حتی در حد نظر به دنیا ندارد و گاه که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وارد منزل شد، فاطمه دستی بر آسیاب و دستی به آفتاب سیمای حسن داشت. وقتی او را به شوق آخرت دعوت و از میل به دنیا منع می نمود، او با تمام خرسندی حامد نعم و شاکر آلاء الهی بود: «یا بنتاه! تعجّلی مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة؛ فقالت: یا رسول الله! الحمد لله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه».
وقتی سلمان به لباس کهنه و مندرس زهرا نظر می کند و انگشت عجب بر دهان و دیدگان شگفتی باز می کند؛ حضرت به وی می فرماید: ما از نصیب مادی خود در این دنیا گذشتیم و به بهره عقبا می نگریم: «یا سلمان إنّ الله ذخر لنا الثیاب و الکراسی لیوم آخر».
گاه که یاد معاد با دشواری راه و تهیدستی جان به خاطرش می آمد، ابر اضطراب و غمام غصّه بر چهره اش می نشست و روزی که چشم رسول اکرم به این چهره نگران و روی اندوهگین افتاده، فلسفه آن را پرسید، حضرتش عرض کرد: یاد قیامت و عریان بودن مردم در پیشگاه ربوبی، اینگونه مرا پریشان نموده است: «یا أبة ذکرتُ المحشر و وقوف الناس عراة یوم القیامة».
گاه دیگری که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) او را اینچنین سرآسیمه و آشفته دید، فرمود: دخترم چگونه ای؟ او در جواب از شدّت خوف و زیادتی فاقه و طول اسف نسبت به معاد حکایت کرد: «والله! لقد اشتدّ حزنی و اشتدّت فاقتی و طال سقمی».
10. آنگاه که در مقام تربیت فرزند قرار می گیرد و می خواهد همانند باغبانی دلسوز، لاله های باغ هستی را آن سان بپروراند که شمیم عطر وجودشان جامعه بشری را در اوج عبودیت و نیز معیار عدالت را در میان اجتماع گسترده سازد، آنها را امر به اطاعت الهی و بندگی ربوبی نموده و توصیه می کند همانند پدرشان علی(علیهالسلام) بوده که تنها در مقابل پروردگاری که مبدأ قدرت و منشأ عزّت است، سر فرود آورده و هر قدرت غیر الهی را به هیچ انگاشته و با انسانهای کینه توز و دشمن، هرگز طرح دوستی و زمینه رفاقت در نیاندازد:
أشبه أباک یا حسن! واخْلع عن الحقّ الرسن ٭٭٭٭ و اعبد إله ذا منن و لا توال ذا الإحن
11. چهره تابناک زهرا در تحمّل مشکلات و پذیرش مصائب، به حدّی پرصلابت است که گویا کوه وجودش را با بنیانی سُربی پی ریزی نموده و هیچ مصیبتی نمی تواند آن را متزلزل و دگرگون سازد؛ بلکه هرچه این مصائب بر او ببارد، آن ممتحنه الهی شکوفاتر و درجات قرب الهی او افزونتر می گردد: «یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة».
اعتقاد به کوثر بودن زهراٍّ و الگو بودن دختر بطحاء است. او نه تنها اسوه زنان و رهبر نسوان است، بلکه امام مردان و زعیم قاطبه نیکان است.
و چون رضا و غضب دو وصف نیست، بلکه جامع همه اوصاف انسانی است، زیرا کار انسانی یا مورد رضای الهی است و یا جای غضب پروردگاری؛ و چون فاطمه مظهر رضای الهی و غضب ربوبی است، بنابر این تمام اوصاف انسانی با معیار رضا و غضب فاطمه بررسی می شود که اگر عملی از دیدگاه فاطمه، مظهر رحمانیت الهی، پسندیده و نیکو بود، خدا از عمل و صاحب آن راضی و اگر پذیرفته نبود، خداوند نیز از آن کار و صاحب آن غضبْ آلوده است.
از این جهت، او معیار صحت و قبولی و ارزش و بی اعتباری همه عقاید اعمال و کردار است و اگر در روایت آمده است که آنها در قیامت میزان اعمال هستند ، یعنی معیار بودن آنها در صحرای محشر ظاهر می شود؛ وگرنه آنها هم اکنون معیارند و رضای آنها ملاک حقّانیت و غضب آنها میزان بطلان است.
منبع :/www.esranews.org
*:مهدی نجفی
۹۴/۰۱/۰۴