مقاله ویژه
سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ب.ظ
سالمند خانه شما
|
غیر از بیماریهای جسمی مانند ناراحتیهای قلبی، دیابت، ناراحتیهای گوارشی، عروقی و فشارخون، اختلالاتی مانند اضطراب و برخی مشکلات خلقی نیز هستند که سالخوردگان گاه با آنها دست و پنجه نرم میکنند. از بین اختلالهای روان شناختی، افسردگی، به عنوان معمولیترین مسایل احساسی و عاطفی در سنین سالمندی بروز میکند و معمولاً در این سنین از دست دادن علاقه و انرژی، بیخوابی زیاد، ابراز شکایت و سرزنش خود در قالب افسردگی نمایان میشود. متاسفانه مواردی مانند مرگ همسر، اختلال در انجام وظایف و از دست دادن آزادی نیز از دلایل بروز افسردگی در سالمندان است و تاسف بیشتر این است که احتمال موفقیت در خودکشی در سالمندان افسرده به مراتب بیشتر از جوانان گزارش شده است. در تارنمای بیتوته آمده است: اختلالات اضطرابی همچنین ممکن است در سالمندان چون هراس، وحشت زدگی یا حتی علائمی از بیماریهای غدد داخلی، تنفسی، قلبی و عروقی، را ایجاد کند که در این مواقع مراجعه افراد سالمند به مراکز بهداشتی و درمانی ضروری است. همه این موارد نشان میدهند که ما به عنوان فرزندان یا نوهها و حتی به عنوان اطرافیان افراد سالمند لازم است به آنها در بدست آوردن روحیه بهتر کمک کنیم. سالمند، کودک نیست متاسفانه برخی از ما با سالمندان مانند کودکان رفتار میکنیم. به آنها امرو نهی میکنیم و فراموش کردهایم که سالمند ناتوانی که با او طرف هستیم، شأن و مرتبه ای دارد و در رفتار با او باید مراقب به خطر نیفتادن آن شأن و مرتبه باشیم. در بسیاری موارد وقتی صحبت از مراقبت و نگهداری از پدر و مادر سالمندمان به میان میآید، گمان میکنیم چون آنها را دوست داریم، این مراقبت بسیار ساده است. برای همین با یک نگرش سنتی با آنها که پا به سن گذاشتهاند، رفتار میکنیم؛ رفتارهایی که گاهی مناسب سن والدین سالمندمان (چه سالم و چه بیمار یا معلول) نیست. گاهی اوقات سعی داریم همانطور که از فرزندمان مراقبت میکنیم، با آنها برخورد کنیم و فراموش میکنیم که ما هرگز نمیتوانیم والدین پدر و مادر خود باشیم و مراقبت از آنها مهارتهای خاصی نیاز دارد. نکته مهم این است که این مهارتها که باید در تکتک رفتارهای ما نمود داشته باشد، آموختنی هستند اما بیشترمان این مهارتها را بلد نیستیم و صرفاً با مهر و محبت هم نمیتوان این مهارتها را در خود ساخت. شاید اگر به طریقی یاد میگرفتیم که چطور با فرد سالمند خانواده رفتار کنیم، این همه گلایه و نارضایتی در خانوادهمان به وجود نمیآمد. پیشنهاد بدهید نه دستور اگر میخواهید به سالمندان برای شرکت در کلاسها یا دورهها، یا وقت گذراندن با همسالان خود، توصیههایی داشته باشید، این توصیهها حتما باید به شکل پیشنهاد به آنها داده شود نه به شکل دستور. آزادی عمل را از آنها نگیرید و فقط آنها را تشویق و ترغیب کنید تا برنامهریزیهای جدیدی برای خود داشته باشند. تجربه نشان میدهد که دستور دادن و حکم صادر کردن برای سالمندان، آنها را افسرده و ناامید خواهد کرد و حتی باعث خواهد شد که مقاومت کنند، حالت دفاعی به خود بگیرند و بخواهند جایگاه قبلی خود را به رخ شما بکشند یا دوباره به آن برگردند. در حالی که توان آن را هم ندارند و سرانجام ناامیدتر و افسرده میشوند. انتقال حس مفید بودن دوره سالمندی هم مانند هر دوره دیگری در زندگی خصوصیات و دغدغههای خود را دارد. به طور خلاصه، شاید بتوان تنها به یک نکته مهم در رفتار با سالمندان اشاره کرد. آن نکته مهم این است که باید همواره در ذهن خود یادآوری کنیم که این سالمند (پدر، مادر یا هر عضو دیگر خانواده) به دلیل ضعف قوای جسمانی و آسیبپذیری در برابر بیماریها به شدت نگران و مضطرب است که مبادا سلامت او به مخاطره بیفتد. از سوی دیگر و علاوه بر این نگرانی، به دلیل تغییر شرایط زندگی و کممشغلهتر شدن نسبت به گذشتهها، این افراد تا حدی دچار کاهش اعتماد به نفس میشوند. بنابراین همواره در تلاشاند و با این درگیری ذهنی میکوشند که به خود و اطرافیان بگویند هنوز هم مانند گذشته فرد مؤثری هستند. همانطور که شما و دیگر کسانی که در خانوادهشان فرد سالمندی را دارند، به وضوح مشاهد میکنید وقتی به هر دلیلی جایگاه قبلی والدین شما که در دوران طولانی بزرگسالی آن را به سختی تثبیت کرده بودند، در معرض آسیب قرار میگیرد، فرد سالمند به دنبال به دست آوردن آن جایگاه قبلی، ممکن است به حوزههایی وارد شود که شاید برای شما یا بعضی از افراد خانواده ورود به این حوزه نوعی دخالت تعبیر شود یا تا حدی پذیرش آن سخت باشد؛ مثلاً مادر شما چنین قصدی ندارد که در امور تربیت فرزند شما یا روابط خانوادگیتان دخالت کند، بلکه فقط میخواهد نشان دهد که هنوز هم مثل گذشته فردی مفید و توانمند است که دیگران میتوانند به او رجوع کنند و در حوزههای مختلف از او نظر بخواهند. اگر هرکدام از ما بر حسب علاقه، توان و تخصص سالمندمان، جایگاهش را به او تقدیم کنیم و با رفتارمان به او نشان دهیم که هرگز از نظر ما به فردی سربار و غیرمؤثر تبدیل نشده است، بسیاری از مسایل و مشکلاتمان حل خواهد شد. بیشتر سالمندان توانمندیهای خاصی دارند. اگر به آنها این فرصت و موقعیت را بدهیم که توانایی خود را به نوجوانان و کودکان محله یا فامیل بیاموزند، احساس مفید بودن آنها را افزایش دادهایم. یا اگر مثلاً میتوانند به کودک ما دیکته بگویند یا در حساب ساده به آنها کمک کنند، خوب است که از آنها کمک بگیریم. مشاوره اگر سالمند مورد نظر شما، حتی بعد از این که شیوه کلامی و رفتاری شما تغییر کرد، باز هم افسرده باقی ماند، لازم است او را نزد مشاور ببرید. شاید حرفهایی هست که او نمی تواند به شما بگوید یا کمکی لازم دارد که انجام آن فقط از عهده متخصص بر می آید. کدام فرزندان؟ آیا فرزندی که از والدین خود محبت دریافت نکرده است، میتواند در سالمندی به آنها رسیدگی و محبت کند؟ خوب یا بد، تحقیقات نشان دادهاند که شیوه رفتار با والدین در سن پیری و ارتباط فرزندان با آنها تا حد زیادی به شرایط خانوادگی سالهای قبل و حتی تا دوران کودکی برمیگردد. در مواردی که فرزندان همیشه از محبت پدر و مادر برخوردار بودهاند و احساس خلأ عاطفی نمیکرده اند، خود را مدیون آنها می دانسته و با مهربانی و احساس قدرشناسی سعی میکرده اند تا هر کاری که از دستشان بر میآید، برای والدینشان انجام دهند. اما در خانوادههایی که فرزندان همیشه از بدرفتاریهای جسمی و روحی رنج بردهاند و در جو خانه فقط تنبیه، سرزنش، ناراحتی و بیتوجهی حاکم بوده است، وابستگی عاطفی چندان قوی با والدین ندارند یا خیلی کم به آنها ابراز محبت میکنند. به عبارت بهتر، آنها نمیتوانند عشق و علاقهای را که دریافت نکردهاند، تقدیم کنند و در واقع قادر به انجام آن نیستند، چون هیچوقت، چیزی در این زمینه یاد نگرفتهاند. این گروه از فرزندان، از طرف دیگر از نوعی فشار اجتماعی شدید نیز رنج میبرند که باید والدین را دوست داشت و به کارهای آنها رسیدگی کرد، صرف نظر از اینکه نوع رفتار آنها چگونه بوده است. این فشار اجتماعی یک نوع احساس گناه را در آنها به وجود میآورد و این حس را منتقل میکند که: حالا که آنها پیر شدهاند و گذشتهها گذشته است، تو میتوانی ناراحتیها را فراموش کنی و آنها را ببخشی و از آنها مراقبت کنی. اما متاسفانه چنین فرزندانی قادر به این کار نیستند. ای کاش ما از جوانی بتوانیم با محبت به اطرافیان و خصوصا فرزندانمان و ایجاد حس احترام به بزرگترها، شرایط بهتری را برای سالخوردگی خود آماده کنیم. زندگی والدین سالخورده با فرزندان هرگز اجازه ندهید که والدین سالخوردهتان به خانه سالمندان بروند، حتی فرزندانی که از والدین خود محبتی ندیدهاند. هر قدر هم که زندگی ما سخت باشد باز هم میتوانیم از والدینمان مراقبت و نگهداری کنیم.به والدین سالمند هم توصیه می شود توقع خود را از فرزندانی که در کودکی کمتر محبت دیده اند پایین بیاورند و آنان را محدود و آشفته نکنند تا بتوانند درکنار هم زندگی کنند. بسیاری از سالمندان در فرزندان خود ایجاد احساس گناه میکنند و آنها را با نیش و کنایه یا توقعات بیش از حد میآزارند. اما گفتگو میتواند در این موارد کمک کننده باشد. فرزندان باید شرایط خود و همسر و فرزندان خود را برای والدین توضیح دهند و از آنها بخواهند که تا حدی که میسر است خود را با شرایط منزل آنها تطبیق دهند. همسر و فرزندان هم لازم است همین کار را انجام بدهند و خود را با سالمندی که به منزل آنها میآید تا حد امکان هماهنگ کنند. اگر این کار صادقانه انجام بشود، مطمئناً میتواند محصولات خوبی هم بدهد. یعنی به مرور علاقه فیمابین افزایش یابد و محبت و کمک متقابل به هم نیز بیشتر بشود. سخن آخر سخن آخر این که پیر شدن و کهنسالی اصلا چیز بد و منفوری نیست. بلکه مرحله خاصی از زندگی است که باید به خوبی تجربه و از آن گذر شود. افراد سالمند مانند یک صندوقچه پر از جواهر هستند. این جواهرات همان تجربهها و داشتههای معنوی و فهم و شناخت آنها از زندگی است. اگر قفل این صندوقچه با محبت باز شود، جواهرات موجود در آن میتواند سخاوتمندانه در اختیار اطرافیان قرار گیرد اما اگر به صندوقچه آسیبی وارد بیاید، شاید هرگز جواهرات آن هم رو نشود و مورد استفاده قرار نگیرد. ما به عنوان افراد میانسال یا جوان باید از همین حالا خود را برای دوران کهنسالی آماده کنیم و بدانیم میخواهیم چه جواهری را به اطرافیان خود هدیه دهیم. سالمندان هم لازم است جواهرهای خود (و نه فقط بیماریها و ناکامیها و نارضایتیها و…) را برای اطرافیان آماده کنند تا زندگی سالمتر و شادتری را در کنار خانواده خود داشته باشند. منبع:روزنامه اطلاعات
|
۹۴/۰۹/۲۴