دفتر خـدمـات الکترونیکی ساتا شعبه پــاکــدشــــت و منطقه پارچیـن

آدرس: شهرستان پاکدشت - بزرگراه امام رضـــــــا(ع)- میدان مادر- پاساژپارسیــــــــان ط دوم واحد 14-تلفن 021/36016404

دفتر خـدمـات الکترونیکی ساتا شعبه پــاکــدشــــت و منطقه پارچیـن

آدرس: شهرستان پاکدشت - بزرگراه امام رضـــــــا(ع)- میدان مادر- پاساژپارسیــــــــان ط دوم واحد 14-تلفن 021/36016404

بیچاره آقای ...........

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ق.ظ

پوریا عالمی

یک جوک قدیمی ضدزن ضدفمینیستی ضدانسانی ضدحقوق شهروندی 

(دارم  جلو اعتراض فمینیست‌ها را می‌گیرم که فردا دوباره لباس ما را 

بادبان نکنند  و نگویند عالمی ضدزن است) بود که می‌گفت: دوتا خانوم 

نشسته بودند و سبزی پاک می‌کردند و درددل می‌کردند. یکیشون ازدواج 

کرده بود،

یکیشون ازدواج نکرده بود. اولی گفت: واقعا چی بگم سوسن‌جان. این

شوهر من هر شب خدا که میاد خونه، با کمربند من را سیاه و کبود می‌کنه

و اصلا انگار زن گرفته که دست‌بزن داشته باشد.
دومی گفت: اووووه. تو هم ناشکری‌ها. باز برو خدارو شکر کن که یکی

 هست که بیاد کتکت بزند. من چی؟


حالا این دقیقا وضعیت ماست. یعنی ما همین که یکی باشد ما را بزند و

فحاشی کند راضی هستیم. مثلا ما تا دیروز می‌گفتیم دولت مهرورزی بالا

 می‌رود، پایین می‌آید به مردم توهین می‌کند. دولت بنفش که آمد گفتیم فضا

ارغوانی می‌شود و نازک‌تر از گل دیگر به کسی نمی‌گوید. همان اول کار

 بادیگارد یک وزیری دوتا حرکت نیش مار و دندان گربه روی دوتا عکاس

 اجرا کرد که هنوز جاش درد می‌کند، کسی چیزی نگفت. بعد که وزیر

 آمد و گفت هر کی می‌گوید ماشین مونتاژ ایرانی کجه، چشم ندارد قضیه

را ببیند و خائن است و پاشنه پاش سوراخ‌سوراخ شه ایشالا. باز هم کسی

 چیزی نگفت. حالا هم داماد یک وزیر دیگر، پنجه‌بوکس، قفل‌فرمان

 و آجر که دید کسی چیزی نمی‌گوید گفت بگذار من یک چیزی بگویم و

 در نتیجه چشم‌ها را بسته و دهان را باز کرده و خبرنگار بخت‌برگشته

را فحش‌کاری کرده. باز هم کسی چیزی نگفت. مثلا به خبرنگار گفت:

«تو غلط‌ کردی همچین چیزی میگی». معاون وزیر ارشاد دولت قبل

همین حرف را زد، سه‌نفر خودشان را به نشانه اعتراض در افق گم

 کردند. بعد به خبرنگار گفته: «این‌قدر چرت‌وپرت ننویس و اصلا به تو

چه؟» و بعد گفته «برو گم‌شو بابا». همه اینها هم سند صوتی‌‌اش موجود است.
خلاصه ما باز چیزی نمی‌گوییم. مسئله ما انگار فقط مسئله کاپشن بود.

 اگر کسی کت و شلوار تنش باشد و همان حرف‌ها را بزند اوکی هستیم.
بیچاره آقای احمدی‌نژاد و تیم‌ملی‌اش. اگر می‌دانستند کاپشن را دربیاورند

 و کت بپوشند دیگر کسی چیزی نمی‌گوید، حتما الان به‌عنوان قهرمان

 ملی مطرح می‌شدند و مردم ازش تشکر می‌کردند و آب هم از آب

 تکان نخورده بود. جا دارد همه برویم در افق گم شویم و خلاص.

منبع: روزنامه شرق

۹۴/۰۷/۰۶
امیر هوشنگ شمسائی