از غدیر محبت تا غدیر ولایت
يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۳ ق.ظ
نوشتاری از حجتالاسلام مرتضی جوادی آملی |
|
نه عقل برهانی میپذیرد و نه در سرشت فطری و باور قلبی هیچ انسانی میگنجد که خدای جهانیان توام با هدایت به همه هستی آفرینش همراه با پرورش عطا کرده، دین این تحفه آسمانی که انبیا و اوصیای فراوانی در راه آن تا سر حد شهادت تلاش داشتند و نیز جامعه دین مدار و شریعت محور و حتی یک انسان را به خویشتن خویش وانهاده و در این دریای متلاطم تنها گذاشته باشد غدیر موهبتی الهی و عطیهیی آسمانی برای جامعهیی است که از شمیم رسالت بهره برده و سقایت باغ رسالت را با ماء معین امامت پذیرفته است، اصرار حضرت الهی بر اساس آیات قرآنی و ابرام جناب نبوی(ص) بر پایه احادیث نورانی نشانگر ضرورت این جایگاه و اهمیت این پایگاه است. جریان انحرافی و غاصبانه سقیفه که به هنگام ارتحال پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاد ناگوارترین حادثه و تلخترین سانحه درجهان اسلام بود که ضمن منشا حوادث سخت و مبدا سوانح دشوار دیگر، حرارت و مرارت آن از صدر اسلام تاکنون در ذایقه امت اسلامی استمرار داشته و دارد و تنها رافع این تلخی و زداینده این شومی بر اساس آموزههای وحیانی، قیام قائم(ع) و ظهور تنها حجت باقی مانده الهی حضرت بقیـ[اللهالاعظم(ع) است. گرچه دانشمندان طوایف اسلامی برای حقانیت مکتب فکری و عقیدتی خویش و بطلان باورها و معتقدات دیگران تلاشهای فراوانی کردند، لیکن همواره در چکاک گفتوگوها و در تصادم نزاعات علمی، ابتدای گروههای ناتوان فکری و اقشار بیرمق فرهنگی در معرض آسیبهای جدی قرار میگیرند که این خود آغاز تمامی جدالها و شروع همه خصومتهاست که باورها، گفتارها، رفتارها و کردارهای عموم جامعه بهگونه بسیار آزاردهنده و ناهنجار رخ نموده و نمایان میگردد. بزرگترین نگرانی و عمدهترین دغدغه رسول اکرم(ص) در طول دوران رسالت بیست و سه سالهاش همانا کیفیت بقا و نحوه ماندگاری دینی است که اکنون با اسلام محمدی به کمال و تمام خویش رسید و تمام جهدها و همه مجاهدتهای انبیای پیشین و اوصیای گذشته در این فطرت به بار نشست و به بهترین شکل و زیباترین سیما در اختیار بشر قرار گرفت؛ عصاره کتب و خلاصه صُحف آنها در قرآن کریم و لب وچکیده وحیشان در وحی نبوی(ص) بلکه به نوعی برتر و کاملتر منجلی گشت. آیا چگونه این دین از اهل تحریف و امت نبوی(ص) از آل انحراف محفوظ و به چه صورت اسلام و ملت آن از کینه انتقامجویان و حقد تبهکاران در امان بماند؟ و این همه تلاش و کوشش رها و گسیخته نگردد؟ رسول گرامی(ص) به امر الهی در سال دهم هجری در سفر پیروزمندانه، فوقالعاده و ماندگار خود در حجـ[الوداع، استثناییترین نوع ابلاغ و رساترین گونه تبلیغ را رقم زد و حماسه بیمانند غدیر را به زیبایی تمام آفرید و بر جریده عالم ولایت شخصیت نخست بعد از خود یعنی امیرالمومنین(ع) را به زیبایی و شکوهمندی تمام اعلام کرد و با سخنرانی و خطبه همیشه جاوید خود در وادی غدیر ولایت حضرت علوی(ع) و اولاد معصومینش را بر صحنه عالم و بر صفحه دل یکایک انسانها تا روز قیامت نگاشت بهگونهیی که برای هیچ یک جای شک و محل تردید باقی نماند و برای همیشه اسلام و جامعه اسلامی در پناه قرآن کریم و عترت عظیم، بیمه و در مامن امن الهی مستقر گردید. اما افراد دنیا طلب و گروه مقام خواه که همواره در برابر حق طلبان و عدل جویان بوده و میباشند با فاجعه غصب خلافت و حادثه غارت ولایت تمام ریسیدهها را رشته و تمام بافتهها را پنبه کردند... کاللذی نقضت غزلها... صاحب این قلم بنا ندارد، دراین نوشتار تاریخ را بازخوانی و تکرار را مکرر کند زیرا بیحد و حصر در این رابطه گفتهها و نوشتهها فراوان است بلکه معتقد است که با گشوده شدن فضای اندیشه و گفتوگو و گسترش مذاکرات علمی و توسعه مناظرات دینی و فرهنگی، مجال بیان عالمانه و تبیین حکیمانه، مهیا و آماده گشته و وعدهگاه تحقق آیه کریمه، «فبشر عباد اللذین یستمعون القول و یتبعون أحسنه» فرا رسیده است. به عبارت دیگر میدان حضور عالمان و ظهور فرزانگان فسحت یافته تا با اظهارنظرات عالمانه و ارایه آرای حکیمانه، حقایق نهفته در سینهها آشکار و واقعیتهای نهان شده در دفینهها هویدا شود. گفتنی است که این فضا تا یکی دو دهه گذشته خصوصا در جوامع وامانده از پیشرفت فکری و توسعه فرهنگی تماما در اختیار قدرت و تحت اراده ثروت بود و مجالی برای اظهارنظر و ارایه رای وجود نداشت، در طول تاریخ چه زبانها زبون و چه قلمها قلم شده بود بهگونهیی که اگر شخصی بیانی در صحنه یا بنانی بر صفحه داشت ماجرای او با حبس و زجر آغاز و با تهمت و افترا به میانه و با قتل و غارت به انجام میرسید. اکنون بخشی از این امکان و پارهیی از آن فرصت، به برکت علم و فناوری و با وجود میل سیاستبازان و تمایل زورمداران، در اختیار طبقات جامعه قرار گرفته، امید که فرصت پیش آمده و امکان فراهم گشته به بهانههای واهی و توهمات سراهی نسوزد و از دست نرود. در باب فلسفه غدیر مطالب فراوانی در طول تاریخ به ثبت رسیده اما در کوتاه کلام اینکه هرگز نمیتوان تصور کرد که انسان در کهکشان بی پایان هستی، موجودی رها و بیسامان باشد، بلکه کمترین تامل در عالم و آدم نشانگر جایگاه والای انسان در پهندشتدار وجود و گستره سرای شهود است که راهی بس روشن فراروی او و هدفی بس والا فراسوی اوست. نیاز به راهبری الهی و افتقار به هدایتگری آسمانی برای انسان بسیار واضح و کاملا باهر است، انسانی که فرشتگان الهی به اِفساد حرث و اِهلاک نسل او فتوا داده و باریشان آنها را به ظلوم و جهول بودن توصیف کرد، کی و کجا میتواند بدون راهبر و سِوای رهنما یله و رها باشد؟ انسان طبیعتگرا که برای دستیابی به اغراض حسی و مقامات وهمی از هیچ امری فروگذار نکرده بلکه بهشدت دنبال تامین منافع دنیوی و تتمیم مقاصد مادی خویش است، هیچ مانعی در سر راه خویش نمیبیند که او را از لذت جویی و کامروایی باز دارد، زیرا نه به فطرت، این ودیعه الهی و نه به عقل، این موهبت ربانی و نه به پیامبر، این هدایتگر سبحانی، به هیچیک از این دست امور باور ندارد تا او را در جاده اعتدال قرار داده و از هبوط چپ و سقوط راست برهاند، بلکه هرآنچه از حس و وهم و خیال از سویی و شهوت و غضب از سوی دیگر در اختیار دارد او را به بهره افزونتر و لذت بیشتر فرامیخواند. بدیهی است که چنین انسان سرکشی که طغیان کسب او و عصیان پیشه اوست هیچ تهدیدی را در جهان مشاهده نمیکند که برای دفع آن به سلاحی متمسک و برای زدودن آن به صلاحی متوسل شود و بر فرض احساس ِچنین تهدیدی هیچ پایگاهی را در جهان نمیشناسد تا با تکیه بر آن بتواند خویش را در مقابل حوادث توفنده و سهمگین آن ناجیانه بیرون جهاند و فائزانه رها گرداند. نه عقل برهانی میپذیرد و نه در سرشت فطری و باور قلبی هیچ انسانی میگنجد که خدای جهانیان که بر اساس قاعده خلقتِ توأم با هدایت [ ربنا اللذی اعطی کل شیءٍ خلقه ثم هدی ] به همه هستی آفرینش همراه با پرورش عطا کرده، دین این تحفه آسمانی که انبیا و اوصیای فراوانی در راه آن تا سر حد شهادت تلاش داشتند و نیز جامعه دین مدار و شریعت محور و حتی یک انسان را به خویشتن خویش وانهاده و در این دریای متلاطم تنها گذاشته باشد، بلکه همواره نبیای یا امیری بیرونی و فطرت و عقلی درونی برای او مقرر داشته تا در خلوت و جلوت او را همراه باشند و از درون و بیرون با او مصاحبت کنند. شایان ذکر است، مکاتب تولیدی بشر که از مغربزمین سرزده یا از مشرق زمین نضج کرد که بر عقلانیت اصرار میورزند یا اخلاقگرایی را آرمان جامعه بشری معرفی کرده و آن را نجات بخش و هدایتگر میخوانند، ضمن اینکه در درون آنها تناقضات آشکار کم نیست، هرگز نمیتواند مبنای ساخت جامعهیی باشد که طبیعت و سرشت افراد آن جامعه با طغیان پایهریزی شده و هر لحظه تفرعن طاغی از درون و شیطنت یاغی از بیرون انسانها را تهدید میکند. البته تردیدی نیست، عقلانیتی که ریشه در باورهای نهفته در جان داشته یا اخلاقی که بن مایههای خود را از دل دفینههای ایمانی بر میگیرد مطمئنا توان صیانت بخشی و بهبودی وضع انسان نفسگرا را دارد. از روشنترین مواردی که رسول رحمت و پیام آور عزت(ص) در مسیر رشد و تعالی انسان هدایتگری کرد و اخبار غیبی و اسرار نهانی را به امر الهی به ارمغان داد خطبه غدیریه آن حبیب خداست که در فرازی از آن اینگونه ایراد کرد: انی أدعُها امامة و وراثة فی عقبی الی یوم القیامة و قد بلغت ما أمرت بتبلیغها و انها حجة علی کل حاضر و غایب و علی کل احد ممن شهد او لم یشهد ولدام لم یولد فلیبلغ الحاضر الغایب و الوالد الولد الی یوم القیامة و سیجعلون الامامة بعدی مُلکا و اغتصابا(الا لعنالله الغاصبین و المغتصبین) و عندها سیفرغ لکم ایها الثقلان من یفرغ و یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران. همگان اذعان داشته و تمامی انسانها شهادت میدهند که همه عزت و شکوه اسلام به پذیرش و تمام دوام و بقای امت به پیروی از این خطبه بوده و هست و در برابر، منشأ تمام واپسگرایی و مبدا همه ارتجاع به دوران سیاه جاهلی، بیتوجهی و غفلت از این پیام آسمانی و ندای سبحانی است و از اینرو پیامبر(ص) گرانقدر در صحرای غدیر از مردم به صورت صریح خواست که این پیروی را اظهار کنند: فقولوا بأجمعکم(اِنا سامعون مطیعون راضون منقادون لما بلغت عن ربنا و ربک و من وُلِد من صلبه منالائمه، نبایعُک علی ذالک بقلوبنا و انفسنا و السنتنا و آیدینا، علی ذلک نحیی و علیه نموت و علیه نُبعث و لا نُغیر و لانُبدل و لانشک(ولانجحد) و لانرتاب و لانرجع عن العهد و لاننقض المیثاق. ولیکن با نهایت تاسف بی توجهی و عدم اهتمام به این امر حیاتی کاروان دین و انسانیت را واپس گرایاند و از تعالی، توسعه و پیشرفت جامعه و جلوههای والای دین که میرفت تا بنیان تمدنی بزرگ پایهریزی شود را مانع گشت. البته برای این ارتجاع و واپسگرایی علل و عوامل فراوانی بیان شده که نوع آنها در خصوص غلبه سقیفه و بر کرسی نشاندن آن در برابر غدیر نقشآفرین بود، لیکن میتوان سرآمد همه آنها را سه عامل عمده و اساسی دانست، نخست دنیا طلبی و هواخواهی یک عده اندک. دوم جهالت و بی خردی و بیهمتی و کسالت ورزی جمع فراوان و توده نا آگاه، سوم سکوت عدهیی که حقانیت علوی(ع) برای آنان همانند روز روشن بود لیکن آنان رغبا یا رهبا بسان شب آن را مکتوم داشتند، بهگونهیی که بیعت شبانه و نکث و نقض روزانه، دل صاحبدلان را شکست تا حدی که ضرب و شتم روزانه و گریههای شبانه مهلت لبگشودن و افشا کردن نمیداد. باید تصدیق کرد و گواهی داد که تحقیقات و مطالعات گسترده و عمیق دانشمندان مختلف علوم اسلامی در روشن داشتن افکار و واکاوی حقیقت غدیر، با وجود قلمهای غارتگر و صفحات فسونگر تاریخ نگاران حکومت تبهکاران و خلافت ستمکاران و سعی آنان در پنهانکاری یا تحریف آن، خصوصا بزرگ پرچمدار حماسه غدیر علامه امینی(قدس سره) بسیار موثر، ارزشمند و ستودنی بوده و در روشنگری و تبیین حقیقت راهگشاست، لیکن به نظر میرسد امروزه بحث از چرایی ماجرا و اینکه چگونه بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) اوضاع کاملا در جهت خلاف تصمیمات آن حضرت و بیانات ایشان شکل گرفت بحثی نشنیدنی و بی نتیجه است، زیرا اینگونه مباحث و نظرات برای حل مناسبات اجتماعی و رفع فرقهگرایی و اختلاف و ایجاد وحدت جامعه بزرگ اسلام و امت نبوی(ص) هرگز راهگشا و موثر نبوده و نیست بلکه منشأ تنازعات و خصومات ناخواستهیی است که تاریخ ما و دیگران شاهد قتل و حبس و جرح میزان فراوانی از علما و فقها و نیز مردم بیگناه بوده و هستند. آنچه در عصر حاضر بررسی و تحقیق آن ضرورت داشته و دارد اینکه با اعتماد و تاکید بر محورهای تعیین شده و معیارهای مشخص شده از سوی حضرت محمدی(ص) و نیز آموزههای وحیانی که ازمکتب فروغ بخش اهلبیت به میراث نهاده شد تعیین محاور و تشخیص معاییری است تا برای همه دورداشتگان از ساحت ولایت و محرومان از محیط امامت اعلام شود که آیا اولا راهبرد اساسی و رییسی برای جهان اسلام در عصر حاضر و پیش رو چیست؟ و ثانیا آیا چگونه میتوان به اهداف عالی و مقاصد سامی که رسول اعظم(ص) برای جامعه اسلامی در سخنرانی غدیر و نظایر آن منظور داشته و معین کردند دست یافت؟ تردیدی نیست که واقعه غدیر اختصاصی به ولایت یک یا عدهیی نداشته و ندارد، بلکه آنچه ظاهرغدیر را جلی و باطن آن را ملی کرده، جریان مستمر ولایت و امامتی است که رسول اعظم(ص) از سوی پروردگار جهان برای جانشینی بعد ازخویش تا روز قیامت مشخص کرد که با معرفی امام و ولی(ع) اولا جامعه با تمسک و اعتصام به او مصونیت یابد و ضمن رهیدن از هرنوع اختلاف و تفرقه، اتحاد جوامع را صلا دهد. ثانیا دینی پاک و آراسته از هر نوع خطای علمی و خطئیهیی عملی بلکه دینی کامل و تمام همراه با رضایتاللهی را با خود داشته باشد. زمانی میتوان از جامعه پیشرفته، متحد و متمدن و یکپارچه اسلامی سخن گفت که زیرساختهای فکری و فرهنگی آن مبتنی بر دادههای وحیانی و آموزههای کتاب و سنت و نیز منابع استوار عقلی و نقلی شکل یافته باشد و قطعا بدون بررسی اینگونه شیوهها و راهکارهای علمی و عملی نه تنها چنین انتظاری شدنی نیست، بلکه هر آنچه بر سر این دین و ملت آمده و میآید بر اساس اختلاف افکنی استکبار جهانی و جهالت خودخواسته یا ناخواسته فرقههای اسلامی است. ایضا مسالهیی در این مجال مناسب مینماید؛ در زمان کنونی که مسایل جهانی دامن گسترانیده و شرق و غرب عالم را به خود مشغول داشته، از گذشته سخن گفتن و صرفا بحثی تاریخی را بازخوانی کردن جز تشدید عداوت و زنده نگه داشتن کینهها و پروراندن حقدها ثمری بر آن نمینشیند، بلکه زایش آن نسبت به نسل جدیدی که جز میراث تاریخی چیزی بهره آنان نشده و چه بسا اگر جمعیت قادم در عصر غابر بودند از مخالفان و منکران آنان محسوب شده و مسیر ولایت علوی(ع) را پی میگرفتند، جز نگران کردن و غصهدار کردن امت یا توسعه شقاق و تعمیق فراق اثری نخواهد داشت. اما آنچه امروزه عمده و مهم است، چگونگی ارایه و گسترش جریان مستمر غدیر در پهنه زمان و قلمرو زمین است، بدون شک واقعه غدیر محدود به زمان خاص و مقید به مکان مخصوص نبوده و نیست بلکه برای همه تاریخ و تمام جغرافیای عالم است، امروزه تشنگان حقیقت بهشدت در وادی حیرت فروفتاده و از سقوط در صحرای ضلالت رنج میبرند و احساس میکنند که راه برون رفتی از این کلاف هزار سر یافت نمیشود. چنانچه بینش متفکران و اراده روشنگران جهان تشیع بر جهانیسازی غدیر باشد بایستی نقشهیی دیگر و روشی جدید را تجربه کنند، متولیان امر دین و عالمانی که خود را متعهد نسبت به دین و جامعه یتیم شده از امام معصوم(ع) و دور مانده از صراط هدایت میدانند، بایستی چارهیی دیگر اندیشیده و اسلوبی دیگر برگزینند، زیرا آنچه تاکنون انجام شد نهتنها بذر معرفت و حبه ارادت نبود بلکه تخم فراق و دانه شقاق بود، در حالی که بر اساس آموزههای وحیانی و سیره پیشوایان آسمانی بایستی با نشانگری معالم بیان و ارایه محاسن کلام راه پیروی و مسیر تبعیت از اهل بیت(ع) را همواره گشوده داشت، تا سرگشتگان و بازماندگانی که با دسیسه ستمکاران و توطئه دنیاطلبان، گم گشته هُدی و سراسیمه هوی شدند، هر لحظه اراده بازگشت به صلاح و برآمدن در جاده رشاد بر آنها غالب گشت، مغناطیس ولایت مس وجود آنها را طلا کرده و از مرداب جهل و بیدادگری به کنگره عقل و عدالت مداری رهنمون شود. با تاسف فراوان باید اعتراف کرد که عدهیی بدون شناخت و آگاهی نسبت به اصل دین و مصالح و حِکمی که در آن نهفته و بدون آشنایی به راز ورمز آن میپندارند اهل بیت(ع) از ابتدا از آن گروه خاصی بوده و تنها در اختیار شیعیان هستند و از اینرو به اندیشه مصادره اهل بیت(ع) بوده و هستند یا با گمان انحصار آن در نزد طایفهیی خاص سعی بر آن دارند تا مسیر هدایت را اختصاصی کرده و دیگران را واماندگان جاده هدایت و بازماندگان صراط سعادت بدانند و برای همیشه آنان را در چاه ویلی که ناخواسته و به اغرا دیگران در آن وانهاده شدند محبوس ببینند. روشن است که نه تنها راهی این بیراهِ راه به سر منزل مقصود نمیرسد بلکه نهایتا خود وامانده راه و سرگشته جاه میگردد. آنچه شایسته است اینکه معرفت و ارادت موالیان الهی این رحمت واسعه حق را برای همگان دانست و تلاش کرد تا جمله امت مرحومه حضرت مصطفوی(ص) به این دریای بیکرانه رحمت الهی راه یابند و از شاهراه هدایت آنان بهره برند. بدین منظور میتوان جامعه جهانی را نسبت به هنگامه غدیر به سه دسته مستقل تقسیم کرد، الف: جامعه و مردمی که از نظر معرفت و باور در مسیری دیگر سیر کرده و تاکنون حتی اسم غدیر را هم نشنیده و از حقیقت آن هیچ آگاهی ندارند، که این خود جمع کثیری از جامعه جهانی را تشکیل میدهد، ب: دسته دوم جامعهیی هستند که از غدیر و مباحث آن تا حدودی اطلاع دارند ولیکن چون آنچه از جریان غدیر به آنها رسیده بسته تحریف شده و میراث غصبشدهیی است که نه تنها به لب و کنه آن راه نمیبرند بلکه بر اساس انحراف اعتقادی و نیز تحریف سیاسی مسیر دیگری غیر از آنچه برای آن از سوی پروردگار عالم رقم خورده، در معرفت و باور آنان شکل یافته است، طبعا در باور سنتی و بافت ملتی خود آن را باور و بر آن اصرار دارند، که این خود جمیع جامعه اهل تسنن را شامل میشود. ج: طایفه دیگر جامعه شیعی است که غدیر را به معنای صحیح و اصیل آن دریافتند و از افراط و تفریط بیرون در مسیر راستین آن گام مینهند، البته این جمع، اندکی از جامعه جهانی هستند که به نام مکتب امامیه و جامعه شیعی بر آن باوردارند. اکنون روی سخن را باید به چهره کسانی گشود که یا هیچ شناختی از این حقیقت والا ندارند یا وارثان جریانی هستند که هیچ نقشی در ایجاد و ادامه آن نداشته بلکه چه بسا منتقد آن نیز بوده و هستند، البته تردیدی نیست که این دسته کسانی هستند که به حداقل غدیر که محبت و ارادت قلبی به اهل بیت است باور داشته و آن را در عمل نیز ملتزمند و نسبت به حداکثر آن در ریب و تردیدند، به عبارت دیگر جبهه کلام با جمع کثیری از امت اسلام است که بر اساس کجاندیشی نیاکان یا کژروی سالفان خویش در نادانی یا ناتوانی وامانده و عدهیی نیز از این سو ناآگاهانه بر آتش جهالت دمیدند یا بر آذر ضلالت هیزم نهادند. همگان باور دارند که جمع کثیری از امت اسلام بلکه همه اهل سنت ولایت غدیر را به معنای محبت آن باور داشته و چه بسا اگر درایت و تدبیر از ناحیه عالمان و اندیشمندان و اهل حل و عقد شیعه و سنی به درستی اندیشیده میشد و این محبت به درستی مدیریت میشد و به آتش اختلاف دامن زده نمیشد، از ولایت به معنای محبت به ولایت به معنای امامت راه برده میشد و روح ولایت که همان پذیرش امامت اهل بیت(ع) است برای عمده آنها حاصل میشد. این همان نقطه کلیدی و کانون محوری است که همه معتقدان به ولایت و علاقهمندان به توسعه آن باید تلاش کنند تا این فاصله به درستی و بر مبنای معرفت و ارادت طی شود، اتفاقا عدهیی که از ولایت چیزی جز محبت عاطفی در نمییابند و تمام این حقیقت والا را در سطح عاطفه مادری تنزل میدهند ممکن است بیشترین آسیب را به این امر وارد سازند زیرا با اشعار و مدایح سطحی و بی محتوا و حرکات تند و افراطی که هیچ ثمری جز اشک بیمعرفت و گریه بیارادت، صرفا از سر عاطفه، به بار مینشاند، میتواند بسیار مضر و حتی مانع این انتقال والای مفهومیو حقیقی باشد، این گسست و خلأ بین ولایت به معنای دوستی تا ولایت به مفهوم سرپرستی و امامت را باید اندیشه، دانش و بینش اندیشمندان، متکلمان، حکیمان و مفسران و نیز شاعرانی که اشعار و سرودههایی مشحون از فضایل، مناقب و کمالات اهل بیت عریز(ع) دارند تامین کند. بدون تردید چنین ولایتی که از سر عشق و آگاهی و معرفت و گواهی میجوشد حب و دوستی عاطفی و ارزشمندی را به بار مینشاند که به مراتب با روحتر و موثرتر خواهد بود. این همان وظیفه و تکلیفی است که این نوشتار آن را پی میجوید بلکه رسالت غدیر در عصر کنونی را تنها در همین محور میداند. نکتهیی که بیان آن خالی از لطف نیست آنکه، تحمل زعامت و ولایت علوی، پذیرش ارادت و عشق فاطمی(ع) و نیز قبول شور و شعور حسینی(ع) در عین لذت و عزت، بسیار صعب و مشقت بار است، عشق اینگونه از موالیان(ع) از همان جنسی است که جناب حافظ آگاهانه میسراید. که عشق آسان کرد اول ولی افتاد مشکلها، زیرا باید دانست عدل علوی(ع) با وجود ظاهری زیبا و سیمایی آراسته بسیار سنگین، دشوار و غیرقابل تحمل است که حتی دوستان و نزدیکان خاص هم تاب و توان تحمل آن را ندارند، علی(ع) در باب راستی و صداقت خویش فرمود: آنقدر راست گفتم که یک دوست برای من نماند و این ماجرا برای تمام شوون حضرت مولا(ع) وجود دارد، یعنی علی(ع) به حدی بر عدل استوار و بر قسط پایدار بود که جز عدهیی معدود کسی را یارای استقامت با علی(ع) نبود، بهگونهیی که عقیل فرزند ابوطالب و برادر علی(ع) که خود از والایی بسیار برخوردار بود طاقت عدل علی(ع) را نداشت، چه کسی تحمل آن را دارد که از امامی پیروی کند که از روشن نگه داشتن شمع بیتالمال در مورد مسایل شخصی حتی برادرش احتراز میکند. چه بسا مدعیان امروزی در زمره ناکثین و قاسطین و مارقین دیروزی در آیند. پارهیی از افراد که ادعای دوستی و پیروی از ولایت علوی(ع) و امثال وی را دارند، نمیدانند از چه حقیقتی سخن میگویند و آیا جنس دوستی و عشق علوی چیست و چگونه است؟ اینان حب نفسانی و عشق عرفانی و وِداد ولوی را با عدلِ شعاری یکسان دانسته و از جنس دوستی هر یک نسبت به دیگری میپندارند که این خود از جهل علمییا شهوت علمی حکایت دارد. صاحب این قلم باور دارد؛ با توجه به اینکه دوران کنونی، عصر گفتمانی و واکاوی حقایق غابر و قادم است، اگر آن دسته از مسایلی که روح و باطنی بسیار عمیق و جسم و ظاهری بسیار روشن و آشکار دارد و هیچ گرد ابهامی بر چهره آن ننشسته، بلکه همواره با عقل برهانی همراه و با نقل معتبر هم صحبت است، همانند غدیر، راستگویانه و بدون ظاهر سازی و درستکارانه بدون پنهانکاری، عالمانه و حکیمانه و نه ادعا مدارانه و به انگیزه روشنگرانه و نه غلبه و پیروزی تبیین شود، جمع فراوانی گذشته تاریک را به آینده روشن تغییر داده و به دنبال حق و صدق و دور داشت از باطل و کذب هستند، . تنها در این صورت است که میتوان امید داشت آنچه امروزه در جهان اسلام بلکه در شرق و غرب عالم از قتل و غارت به نام اسلام و به اسم دین و امثال آن شاهد هستیم اتفاق نخواهد افتاد و البته دست دساسان و پای پایکوبان هویدا و رسوا خواهد شد و امنیت جهان اسلام نیز از این جهت تامین میشود. امامت و ولایت همان گمشدهیی است که امروز بشر از آن غافل و نامییا به آن جاهل و ساهی است. در عصر حضرت مصطفوی(ص) که دانشها و ارزشها بر اساس وحی قرآنی این آفتاب علم و معرفت و احادیث حضرت محمدی(ص) این مهتاب فرهنگ و تمدن، مبتنی بود، عمیقترین معارف و عمدهترین دانشها به صورتهای بسیار ساده و قابل فهم ارایه میشد که بعد از هزار سال همچنان درخشان و تابنده است. بدون تردید درخشندهترین دوران تاریخ بشر روزگاری است که با وجود حضیض سیاهی جهل و سحیق زشتی ظلم، در عصر حضرت ختمی رسالت(ص) نشانههای والاترین فرهنگ و غنیترین تمدن بر اساس آموزههای وحیانی هویدا شد، به بیان دیگر برترین جلوه روشنگری با حضور کریمترین انسان زمینی و شریفترین پیامبر آسمانی در صحبت والاترین کتاب سبحانی یعنی قرآن حکیم و با همراهی شایستهترین جانشینانی که به امر الهی میراثداران علم و مشعلداران هدایت و پیشوایان جامعهاند یعنی ائمه هدی، توامان پدید آمد. دانستنی است که هرگز تاریخ نتوانسته حیات وحیانی و زندگی نورانی 23ساله و پر فراز و نشیب رسول اکرم(ص) را که میرفت تا بنیان بزرگترین و جامعترین تمدن الهی انسانی را برای همیشه پایهریزی کرده و فرهنگ و تمدنی اصیل که ضمن داشتن بن مایههای وحیانی غنی، قوی و ثابت از همه ادیان آسمانی با ظرفیتهای جدید و نوپدیدی که بر اساس تعمق فکری و توسعه فرهنگی و علمی توسط دانشمندان، خردمندان و نکتهدانان پدید میآید، پایهریزی کرده و بنیان نهد را بهدرستی تحریر کرده و از متن این بوستان علم و آگاهی و گلستان حکمت و معرفت بهترینها و کریمترینها را برگزیند، بلکه همواره دست تحریف و پای انحراف در ایجاد کژی در این فرهنگ و ارایه ناروایی در این تمدن بهشدت موجب کدورت و سبب تیرگی فهم نسبت به آن دوران بوده است. پیامبر اسلام(ص) که رحمت و صلح را صلا داد و از عداوت و دشمنی اعلام انزجار کرد بزرگترین سفیر الهی و پیغام آور ربانی بود و چون خود از جنس برتر بود که سید الکونین است از همه اجناس والاتر نیز بهره جست، نبوت و رسالت او، دین او، کتاب او وصی و جانشین او و فرزندانش همه و همه از نابترینهای روزگارانند، بهگونهیی که هیچ موجودی را با آنها یارای نسبت و سنجه نیست. در بین همه خوبان و جمله نیکان، تاج سراولیا، حضرت مولا و جناب مقتدا، امیر مومنان مثالزدنی است که چون سید اولیا است از جایگاه ویژهیی برخورداراست. خداوند عالم همانگونه که برای برترین دینش، برترین پیغام آور و برترین کتاب را برگزید از بین جانشینان نیز نیکوترینها را که هم برادر وصی و وزیر باشد یعنی حضرت مولی الموالی علی ابن ابی طالب(ع) را برای حبیبش انتخاب کرد. گفتنی است که رسول گرامی اسلام(ص) گفتنیها در باب جانشینی و دوران بعد از خود را در مواقع و مواقف مختلف خصوصا در صحرای غدیر و در خطبه فوقالعاده آن بیان داشت که با مراجعه به این خطبه روشن میشود که رسول گرامی(ص) به وجهی که از آن صریحتر و شفافتر امکان نداشت ولایت علوی(ع) و فرزندان معصوم آن حضرت را بیان کرد: معاشر الناس؛ أنا صراطالله المستقیم اللذی امرکم باتباعه ثم ولدی من صلبه ائمة الهدی(ع) یهدون الی الحق و به یعدلون. به نظر میرسد که اگر خطبه غدیریه در اختیار جوامع اسلامی و خصوصا اهل تسنن قرار گیرد، گویاترین و رساترین تبلیغی است که میتوان از ولایت ائمه(ع) داشت و وضوح و صراحتان به حدی است که ممکن است هر بیان توضیحی دیگر موجب اخلال و املال شود. رسول خاتم(ص) در فرازی از خطبه خویش نوع آموزش و گونه پرورش حضرت مولا(ع) را فاش میسازد که او دست پرورده پیامبر گرامی است که برای چنین روزی تعلیم دیده و برای چنین جایگاهی پرورش یافته. حضرت را اطاعت کنید تا از هدایتالهی او برخوردار شوید و از نواهی آن مولا اجتناب کنید تا به رشد وکمال راه یابید. قال ص معاشر الناس؛ انالله قد أمرنی و نهانی و قد أمرت علیا و نهیته بأمره فعِلم الامر و النهی لدیه فأسمعوا لامره تسلموا و أطیعوه تهتدوا و انتهوا لنهیه ترشدوا و(صیروا ازی مراده و لاتتفرق بکم السبل. بنابراین اگر تاکنون تمام تلاشها و همه کوششها درجهت بیان حقانیت و تبیین صداقت مکتب فروغ بخش اهل بیت(ع) بوده است، زین پس باید کوشید تا چگونگی اثبات وساختار پیاده سازی آن در جهان کنونی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد و مسیر توسعه و گسترش آن در جهان اسلام را اندیشه کرد و از سخنانی که مصرف داخلی داشته و از گسترش نعمت ولایت در عرصه اسلام و جهان میکاهد اجتناب کرد. باشد که مسیر راهوار آن سلطان ولایت و قطب هدایت و کانون حق و عدل حضرت بقیهالله فیالعالمین هموار شود و موانع ظهورش با گذر از افراطها و تفریطها بر طرف شود، انشاءالله. |
۹۳/۰۷/۲۰